شاهنامه فردوسی که نزدیک به پنجاه هزار بیت دارد ، مجموعه ای از داستانهای ملی و تاریخ باستانی پادشاهان قدیم ایران و پهلوانان بزرگ سرزمین ماست که کارهای پهلوانی آنها را همراه با فتح و ظفر و مردانگی و شجاعت و دینداری توصیف می کند .حکیم ابولقاسم فردوسی پس از آنکه تمام وقت و همت خود را در مدت سی و پنج سال صرف ساختن چنین اثر گرانبهایی کرد ،در پایان کار آن را به سلطان محمود غزنوی که تازه به سلطنت رسیده بود ، عرضه داشت ، تا شاید از سلطان محمود صله و پاداشی دریافت نماید و باعث ولایت خود شود. سلطان محمود هم نخست وعده داد که شصت هزار دینار به عنوان پاداش و جایزه به فردوسی بپردازد. ولی اندکی بعد از پیمان خود برگشت و تنها شصت هزار درم یعنی یک دهم مبلغی را که وعده داده بود برای وی فرستاد.
حکیم ابولقاسم فردوسی از این پیمان شکنی سلطان محمود رنجیده خاطر شد و از غزنین که پایتخت غزنویان بود بیرون آمد و مدتی را در سفر بسر برد و سپس به زادگاه خود بازگشت.علت این پیمان شکنی آن بود که فردوسی مردی موحد و پایبند مذهب تشیع بود و در شاهنامه در ستایش یزدان سخنان نغز و دلکشی سروده بود ، ولی سلطان محمود پیرو مذهب تسنن بود و بعلاوه تمام شاهنامه در مفاخر ایرانیان و مذمت ترکان آن روزگار که نیاکان سلطان محمود بودند سروده شده بود.
همین امر باعث شد که وی به پیمان خود وفادار نماند اما چندی بعد سلطان محمود از کرده خود پشیمان شد و فرمان داد که همان شصت هزار دینار را به طوس ببزند و به فردوسی تقدیم کنند ولی هدیه سلطان روزی به طوس رسید که فردوسی با سر بلندی و افتخار حیات فانی را بدرود گفته بود و در گذشته بود. و جالب این است که دختر والا همت فردوسی از پذیرفتن هدیه پادشاه خودداری نمود و آن را پس فرستاد و افتخار دیگری بر افتخارات پدر بزرگوارش افزود.
معروف ترین داستانهای شاهنامه : داستان رستم و سهراب ، رستم و اسفندیار ، سیاوش و سودابه، زال و رودابه است.
شاهنامه
شاهنامه اثر فردوسی، یکی از بزرگترین حماسههای جهان، شاهکار حماسی فارسی و حماسهٔ ملی ایرانیان و نیز بزرگترین سند هویت ایشان است.آن را قرآن عجم نیز نام نهادهاند. شاهنامه اثری است منظوم در حدود پنجاههزار بیت در بحر متقارب مثمن محذوف (یا مقصور) (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول)). سرایش آن حدود سیسال به طول انجامید. فردوسی خود در این باره میگوید:
بسی رنج بردم درین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
آخرین ویرایشهای فردوسی در شاهنامه در سالهای ۴۰۰ و ۴۰۱ هجری قمری رویداد.
موضوع داستانهای شاهنامه
شاهنامه شرح احوال، پیروزیها، شکستها و دلاوریهای ایرانیان از کهنترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده ۷ میلادی). کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است. علاوه بر سیر خطی تاریخی ماجرا، در شاهنامه داستانهای مستقل پراکندهای نیز وجود دارند که مستقیما به سیر تاریخی مربوط نمیشوند.
از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان، کرم هفتواد و جز اینها بعضی از این داستانها به طور خاص چون رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار میآیند.
امروزه جایگاه فردوسی در جهان چیست؟
وقتی میگوییم امروز بحث یک روز، یک سال و دو سال اخیر نباید باشد. پیش از انقلاب که مسائل را بیشتر حول محور ملیگرایی تبلیغ میکردند، جشنوارههایی برگزار میشد و سعی میکردند فردوسی را الگو معرفی کنند. البته که فردوسی قبل از آن هم شناخته شده بود؛ به طوری که ترجمه عربی «شاهنامه بنداری» متعلق به قرن ۷ است.
این نشان میدهد فردوسی از همان زمان بین ملتهای مختلف مورد توجه بوده است و در میان شاهنامههایی که امروزه در دسترس داریم شاهنامه چاپ مسکو از شاهنامههای بسیار خوب است که نشانی از تلاش غیر ایرانیان برای جمعآوری و تصحیح این کتاب بزرگ و مهم است.
وجود بعضی از نسخههای خطی ارزنده در بریتانیا و موزههای دیگر باز بیانگر این است که قدر شاهنامه فردوسی را کاملاً میشناختهاند.
همانطور که میبینیم شاهنامه یادگار اواخر سدۀ چهارم هجری است اما بعد از حمله مغول باقیمانده که معلوم میشود نسخههای متعددی از آن وجود داشته است وگرنه کتابهای موجود در خراسان را که مغولها به آتش کشیدهاند!
نقل میکنند مسعود سعد سلمان هم شاهنامه را نسخهبرداری کرده است که الآن چنین نسخهای با خط او نمیشناسیم اما همین که استنساخ شاهنامه را به سخنوری نسبت میدهند که حدود یک قرن پس از فردوسی در لاهور میزیسته است، میتواند دلیلی برای باقی ماندن شاهنامه باشد زیرا معلوم میشود نسخههای این کتاب در خارج از قلمرو ایران نیز وجود داشته است.
به گمان من در شرایط فعلی به خصوص دنیای جنگزده امروز شعرهای فردوسی میتواند بسیار مفید باشد. درست است که شاهنامه در ظاهر وصف شاهان گذشته ایران و شرح پهلوانیها در نگهداشت کشور ایران است اما جالب است که بگویم به قول علامه همایی چیزی حدود ۸ هزار بیت شاهنامه فقط پند و اندرز است.
قسمتی از شاهنامه که فردوسی در خصوص صلح سخن گفته انسان را شگفتزده میکند. فردوسی میگوید:
«همه جنگ از بهر بیشی بود/ مبادا که با آز خویشی بود»
درواقع حکیم توس با وجود اینکه جنگها را بسیار عالی توصیف کرده، خودش طرفدار جنگ نیست. مثلاً در داستان سیاوش میگوید:
«ز خون ریختن دست باید کشید/ سر بیگناهان نباید برید / همه زآشتی کام مردم رواست/ که نابود بود آنکه او جنگ خواست»!
بنابراین شاهنامه یک کتاب اخلاقی و حکمی است و چون خود فردوسی هم فردی خردگراست، ارزشی که به عقل داده میشود بسیار ارزنده است. نمیخواهم بگویم شاهنامه در دنیا بینظیر است. آثاری چون ایلیاد و ادیسۀ هومر جهانی و شناخته شده هستند اما شاهنامه فردوسی کم از آنها ندارد و یکی از آثار برجسته دنیاست و همانطور که مرحوم حبیب یغمایی میگفت: «شاهنامه شناسنامه ایرانیهاست».
میتوانید برخی از سنتهای امروزی ما را که در شاهنامه ذکر شده بگویید؟
اگر نگاه کنید میبینید کسانی که شاهنامه میخوانند اخلاق جوانمردی دارند! اینها را واقعاً مدیون فردوسی هستیم. مولانا یکی دو قرن پس از فردوسی در غزلیات شمس میگوید «زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست»
ایرانی جماعت همواره در سیمای رستم خصایص والای علی(ع) را جستجو کرده و با توصیف دلاوریهای مولا به یاد رستم افتاده است!
همچنین محال است که با خواندن داستان سیاوش به یاد یوسف و زلیخا نیفتید. عزتنفسی که سیاوش در برابر وسوسههای شیطانی سودابه دارد، خود را حفظ میکند و میگوید «نه من با پدر بیوفایی کنم/ نه با اهرمن آشنایی کنم» و پاکدامن باقی میماند ما را به یاد داستان یوسف و زلیخا میاندازد.
فردوسی یک ایرانی و یک مسلمان پاکاعتقاد است و خیلی از مطالبی که میگوید تعالیمی است که از مکتب قرآن یاد گرفته است. از یک طرف به گذشته ارزشمند ایران علاقهمند است و آن را زنده میکند و از طرف دیگر اندیشههای اسلامی را.
همانطور که گفتم حدود ۸ هزار بیت شاهنامه پند و اندرز است و اگر نگاه کنید میبینید که نیمی از آنها برگرفته از توصیههای دینی است چنانکه از قول پیامبر میگوید «که من شهر علمم علیم در است/ درست این سخن قول پیغمبر است»
درواقع اخلاق و خوبیهایی که از شاهنامه میبینیم و در وجود شاهنامهخوانان است و روحیه جوانمردی، بر جا مانده از ادبیات پیش از اسلام است که ایرانیها آزاده، راستگو و امانتدار بودند. از باب نمونه اخلاق جنگی، حتی ما در شاهنامه شبیخون زدن توسط لشکر ایران خیلی کم میبینیم کشورگشایی به آن صورت نیست و عمدتاً دفاع است!
ملکالشعرا بهار نیز که جانشین فردوسی است میگوید «گرچه عرب زد چو حرامی به ما/ داد یکی دین گرامی به ما/ گرچه ز جور خلفا سوختیم/ ز آل علی معرفت آموختیم»
منبع:ویرگول
۲۲:۱۹
- ۳ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر